توان من
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۵ ق.ظ
شبی که خنده را در خود شناختم / به ناگه سوی معبودم شتافتم
از او خواستـم که ای یار قدیمی / توی که با منــی، با مـــن رفیقی
لبـــــم تر کن به هرگـــــونه ترانه / بگویــــــم من، بخندانـــــــم زمانه
غریبــــی، غربتت را درک کــردم / به ناگه غصه هایم ترک کـــــردم
نبینــــم اشکی به روی گونت / نبینـــم لحـــــظهای غـم روی شونت
منم اینجــــا، منم باتو رفیقم / منم از خــــود گذشتم، من همینم
- سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۵ ق.ظ